اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

حضرت امیر علیه السلام
الا و لا یحمل هذا العلَم الا اهل البصر و الصبر . . .

این علَم کدوم علَمه؟
به نظرم علَم امروز، علَم انقلاب اسلامیه...

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است



کمی دیرتر رو باید یا تو یه روز جمعه بخونی یا روز ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف. یکی از بهترین رمان هایی که تا حالا خوندم. چقدر احساس همدلی میکنی با نویسنده، وقتی میبینی تو هم میتونی به جای یکی از شخصیت های داستان نقش ایفا کنی، البته خدا کنه این جوری نباشه...

امام زمان 
عجل الله تعالی فرجه الشریف برای آمدن نیاز به یار داره. میتونن با یه نظر همه ی عالم را دگرگون کنن ولی نمیخوان، چون سنتهای خداوند متعال در این جهت نیست. واگر اینگونه بود توانایی دیگر ائمه علیهم السلام برای دگرگون کردن مردم کمتر از امام زمانِ ما نبود. تا ما نخواهیم اماممون نمی یان. هر کدوممون مشغول کار خودمون هستیم. مگر ما چقدر در زندگی هامون کمبود اماممون رو احساس میکنیم. باور کنیم امام ما برای آمدن عجله ای ندارن . ماییم که توفیق همراهی با ایشان را از دست میدیم.


به نظر شما، تک تکِ ما یا جامعه ی ما چقدر آمادگیِ همراهی با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را داره؟؟؟

 این جدی ترین سوالیه که هر کدوم از ما باید حداقل یکبار در سال از خودش بپرسه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۵
طاها

به عده ای هم باید گفت بروند چند واحدی ولایت فقیه بگذرانند، تا اینکه مشخص شود سخنان رهبری نصیحت است یا دستورالعمل.
میگویند:
حالا یک نصیحتی یک وقتی رهبری معظم انقلاب می کنند، چون رهبر باید نصیحت کنند باید ارشاد کنند،همه راه می افتند، همه توصیه دارند، می گویند دولت وقتی تشنه شدی باید آب بخوری، حواست باشد، والا می دانیم اگر تشنه شدیم باید آب بخوریم.

نمیدانم دولتی که میرود به مدرسه ی ابتدائی و میگوید موضوع انشای دانش آموزان را انتقاد به دولت قرار دهید، چرا اینقدر در برابر نقدهای مردمش بی صبری میکند؟ نکند منظورش این بوده که فقط بچه ها یند که انتقاد میکنند یا اینکه فقط آنهایی که هیچ اطلاعی از وضعیت کشور ندارند (بچه ها) فقط آنها انتقاد کنند. خلاصه این که یک تناقض خیلی بزرگی به وجود آمده برایمان و هنوز نفهمیدیم از نظر این جنابان ما حق انتقاد داریم یا اینکه باید برویم به جهنم؟
خوب اینکه مردم راه می افتند و توصیه دارند، حتما نگرانند دیگر. ببینید چه کرده اید و باید چه کنید تا این نگرانی رفع شود...

میگویید ملت ایران خواستار تعامل با دنیا هستند. همین ملتی که می‌گویید، دنیا را آنگونه که شما تفسیر میکنید؛ تفسیر نمیکنند. دنیا 4 تا کشور غربی نیست. آنها استکبارند نه دنیا. تعامل کردن با استکبار هم کار مردمی نیست که 8 سال جان فدا کرده اند.

میگویید اختلاف آراء شما و نفر دوم 13 میلیون بوده است و مردم قاطعانه این راه را برگزیده اند. این یک مغالطه ای بیش نیست. صحیح این است که بگوییم شما تنها با 1 درصد رای بیشتر رئیس جمهور شده اید و این یعنی اینکه تقریبا نیمی از مردم با سیاست های شما همراه نیستند و تا الان هم این نصف بیشتر شده است.

 نتیجه گیری: هرچه مردم در امر به معروف و نهی از منکر امرای خود خوب عمل کرده اند، این امرا در پذیرش آن کوتاهی کرده اند. سخنرانی دیروز و روزهای قبل رئیس جمهور همه چیز داشت جز سخنی همدلانه و همزبانانه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۰
طاها


ناامیدیم بیشتر از امیدواریم بود. هنوز  مدارکم جور نشده بود و دوستانم رو میدیدم که دارن میرن. با یکی از دوستانی که خودش بارها کربلا رفته بود صحبت کردم. می گفت اصلا نگران نباش. این جور اتفاقات از مراحل این سفره . خیلی آرام گفت اگه خدا بخاد جور میشه. این صدا توی گوشم پیچید... اگه خدا بخاد جور میشه اگه خدا بخاد جور میشه

 

زنگ زدم اداره ی گذرنامه برای اینکه بپرسم چرا هنوز گذرنامه ی من نیومده؟ گفتند که باید به اداره مراجعه کنی...

در تمام مسیر ذهنم مشغول همان جمله بود. با خود می گفتم نکند خدا نخواهد!  صدای دیگری می گفت خوب شاید صلاح نباشد ... آخر چرا باید صلاح نباشد ... و این گفتگوی ذهنی ادامه داشت تا رسیدن به مقصد.

وارد که شدم، جمعیت زیادی رو دیدم که حسی شبیه حس من داشتن. اکثراً اومده بودن تا گذرنامه ی کربلاشون رو بگیرن مثه من. تو باجه ی مربوطه باید در صف می ایستادم. هر کسی کارش تموم می شد، یا چهره ش         می شکفت  یعنی اینکه گذرنامه اش آماده است و یا انگار غم عالم بر چهرش می نشست یعنی اینکه نه.
زن و مردی پا به دوران گذاشته  جلوی من بودن. بهشان گفتند که گذرنامه های شما رفته برای  چاپ و چند روز دیگر می آید. در صف که بودم متوجه شدم که مردم دارن به دو گروه تقسیم می شن : اونایی که گذرنامه شان رفته برای چاپ و مجبورن که صبر کنن، یعنی عملاً سفرشون باید به تاخیر بیفته و اونایی که باید تا ظهر منتظر بمونن و گذرنامه شان را از همونجا تحویل بگیرن. اگر جزء گروه اول میشدم مطمئناً سفر کربلا به صلاحم نبود، واگر جزء گروه دوم می شدم باید صبر می کردم و این مقدمه ای میشد برای رسیدن به آرزوم. 

ادامه دارد...  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۶
طاها


نامه ای برای گذر

از وقتی که تصمیم گرفتی بری کربلا ، دیگه باید رفتارت تغییر کنه. آخه قراره  بری یه جایی که هر کسی رو اونجا راه نمیدن. البته بی سر و پا ها هم اگه اصرار کنن، اجازه ی ورود بهشون داده میشه، نمونه هم زیاد داشته، مثه من.
باید پاشی و سریع خودتو آماده کنی. برای اینکه مقدمات این سفر آماده بشه، هیچ وقت نباید فکر کنی حتما دعوتت کردن . چونکه ممکنه حتی تا لب مرز هم بری ولی راهت ندن و مجبور بشی برگردی، نمونه هم زیاد داشته...
از وقتی که تصمیممو گرفتم تا وقتی که وارد خاک عراق شدم شاید نزدیک 10 بار دچار حالتی شبیه خوف و رجا شدم . لذتش رو الان درک میکنم.

 برای مثال وقتی درخواست گذرنامه دادم، گفتن برو اداره گذرنامه و تقاضای تسریع کن. منم رفتم و گفتن تا سه روز دیگه میاد. ولی نیومد، تا یه هفته ی بعدش نیومد. شب مسئول کاروان بهم زنگ زد.
بدون هیچ مقدمه ای گفت: یه خبر بد برات دارم.
من تو اون لحظه منتظر همه چی بودم جز یک خبر بد.

  گفت : روادید شما صادر نشده .

گفتم : چی شده؟

گفت : صادر نشده اشتباهاً.
گفتم: عجب.حالا چاره چیه؟
گفت: اگه صلاح باشه و خدا بخواد میای .
گفتم :آخه چجوری؟؟
گفت : شما فردا با یک کاروان دیگه زودتر راه بیفت تا کمتر لب مرز معطل بشی.
گفتم: آخه من هنوز گذرنامم صادر نشده.
گفت: واقعاً؟  پس شاید نشه بیای !!! ولی هر چه سریعتر گذرنامتو برسون به ما.

منم موندم که چرا اون(گذرنامه) نیومد و چرا این(روادید) صادر نشد...
  

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۲
طاها

سلام

 «کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!» سلسله خاطراتی است از سفر عشق . سفری که خدا کند هر کسی یک بار تجربه اش کند... سعی دارم این موضوع را به صورت سفر نامه در چندین قسمت ادامه دهم.

 

آمد به من گفت کربلا رفتی تا الان؟ 

گفتم نه!

گفت نمیخوای بری؟

گفتم خیلی زیاد.

گفت پس برو تو این سایت ثبت نام کن

گفتم هزینه ش چی می شه؟

نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و گفت برو...

 

هفته ی بعد . . . 



داشتم تو اتاق درس میخوندم که یهو دیدم ممد گفت بیا اتاق کناری. وقتی رفتم دیدم دارن نتایج قرعه کشی سفر اربعین کربلا رو میبینن. کلاً اسم 15 نفر رو اعلام کرده بودن و 5 نفر ذخیره، که اسم من چهاردهمی بود.از این میشه نتیجه گرفت که قسمت شده بود ان شاءالله  امسال اربعین بریم کربلا. اونجایی که همیشه ترسم از این بوده که یه وقت از دنیا برم و نبینمش...

آخه شنیدم هرکی از دنیا بره و کربلا رو ندیده باشه  تو بهشت ملک اختصاصی بهش نمیدن، کلاً اونجا مهمونه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۰۶:۱۶
طاها

لب

دشمنانی که با همراهی برخی مسئولین سفیه منطقه خلیج فارس درصددند که جنگ های نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند، این را بدانند که واکنش جمهوری اسلامی به شیطنت دشمنان واکنش بسیار سختی خواهد بود. 



این را که شنیدم یاد این جمله ی حضرت آقا افتادم:
 

احمق ها خیال کرده اند اینجا گرجستان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۵
طاها