اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

حضرت امیر علیه السلام
الا و لا یحمل هذا العلَم الا اهل البصر و الصبر . . .

این علَم کدوم علَمه؟
به نظرم علَم امروز، علَم انقلاب اسلامیه...

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است


گرد و خاک عجیبی فضا رو پر کرده بود. همین طور که با نا امیدی داشتم دنبال دوستام میگشتم یکی رو دیدم که داره به طرف یه اتوبوس حرکت میکنه. نگاهم که به داخل اتوبوس افتاد، همه دوستان رو دیدم و به این سبب خدا رو شکر کردم.

 

اتوبوس کاملا پر بود؛ حتی چند نفر هم وسط وایساده بودن. جاده مملو از جمعیت بود و اتوبوس به سختی راه خودش رو بین جمعیت باز میکرد. در همین حین بچه هایی رو داخل کالسکه یا روی دست پدر و مادر میدیدم که به خاطر گرما وضعیت خوبی نداشتن. بعضیا از شدت خستگی ترجیح داده بودن همون جا زیر آفتاب و روی خاکها دراز بکشن.

 

کم کم داشتیم از مرز دور میشدیم. کامیون و تریلی ها وظیفه ی حمل و نقل مسافرین رو بر عهده گرفته بودن. با اینکه اصلا ایمنی مناسبی نداشت من هیچ وقت از کسی نشنیدم شخصی از این نوع حمل و نقل آسیبی دیده باشه!

از لحظه ی ورودم به کشور عراق تا اون موقع مسئله ی مهمی ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. کشوری با اون تمدن و گذشته ی درخشان چرا باید تا این حد خراب و ویران باشه؟!

 

به ظلمی فکر میکردم که به این مردم شده بود و هنوزم  داره می شه. به این فکر میکردم که این سرزمین تا به حال چند جنگ به خودش دیده. دختر بچه ای رو دیدم در کناری. به آینده ی اون دختر بچه فکر میکردم و اصلا دلم نمیخواست به این سوال که این دختربچه قراره توی کدوم عملیات تروریستی کشته بشه پاسخ بدم.

 

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۷:۰۸
طاها


برادر ؛ دعایمان کن



شهید


چند روزی است دلمان تنگ تر شده!!!



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۷:۰۷
طاها



با عبور از اولین گیت، شادی عجیبی وجودم رو فرا گرفته بود. هر چه به سمت ساختمان مرز عراق پیش میرفتیم،

در و دیوار ها از رنگ و رو می افتادند. تقریبا وارد خاک عراق شده بودیم، که باید برای مهر کردن گذرنامه ها

توسط ماموران عراقی در صف می ایستادیم. یعنی هر کس می خواست در صف می ایستاد. هیچ اجباری در کار نبود.

 عده ای را میدیدم بی خیال دارند از آن محل عبور میکنند. 

حتی کسی نگفت که گذرنامه هایتان را بالا بگیرید. من که روادید برایم صادر نشده بود از دیدن این وضعیت 

خوشحال بودم. چه خوب میشد همیشه به همین راحتی میشد رفت کربلا. آنوقت برای کسی مثل من، کربلا

 رفتن از مشهد رفتن ساده تر میشد. 

با عبور کامل از ساختمان ها، دشت وسیعی را در مقابل خودم دیدم که مملو از جمعیت بود. چندتایی اتوبوس دیده 

میشد ولی جمعیت آنقدر زیاد بود که ترمینال جنوب تهران با همه ی اتوبوس هایش هم کفاف نمیداد...


خواستم آبی به دست و صورتم بزنم که نبود سرویس بهداشتی مناسب به یادم آورد که از ایران خارج شده ایم. 

با کمی جست وجو سرویس بهداشتی محقرانه ای را دیدم. یکی از شیر ها خراب بود. دیگری کمی آب می آمد.

 وقتی جلو رفتم بیشتر لباسهایم خیس شد تا دستهایم. از همین ابتدا حساب کار خودم را کردم.


وقتی برگشتم، دیدم هیچ کس نیست. بچه ها همه رفته بودند. نمیدانستم قرار است چجوری بریم تا نجف ؟!

به سمت جمعیت شروع کردم دویدن ... باد تندی می وزید. همین تمرکز من رو خیلی کم کرده بود ...


کم کم داشتم نا امید میشدم که .. . 


ادامه دارد




کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(6)
کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(5)

کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(4)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۳
طاها


به ساختمان اصلی مرز که رسیدیم، برای اینکه بقیه دوستان هم به ما برسند کمی استراحت کردیم. مداحیِ مشهور 

« کربلا میخام ابالفضل ع » چنان فضا را آکنده کرده بود که همه انگار خودشون رو توی بین الحرمین میدیدن. 

وارد ساختمان شدیم. برادران افغانی رو که تعدادشون هم خیلی زیاد بود، از یک مسیر جداگانه ای می فرستادند.

 

 همین جا جا داره بگم که بحث مهاجرت تبعه افغان به کشور ما از مسائل مهمیه که اگه بهش پرداخته نشه، ممکنه 

مشکلاتقابل ملاحظه ای از این جهت برای کشور به وجود بیاد. ما الان تقریبا با افغانی هایی مواجهیم که خودشون

 رو ایرانی میدونن و با هزار تا زد و بند برای خودشون دم ودستگاهی درست کردند؛ تعدادیشون.  از این جهت

آسیب داره که اکثر این افراد از اهل سنت هستند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...

 

وارد گیت که شدم دو نفر جلو من بودند. اولی کارت ملی خودش رو به مسئول اون بخش داد و منتظرانه نگاهش کرد.
مسئول گفت :خوب چه کارش کنم؟

مردی که جلو من بود گفت :میخواهم رد شوم.
مسئول گفت : دستت را بیار جلو.
دستش را برد. مهری روی دستش زد؛ دقیقا کف دستش. و گفت برو... برو ما را هم دعا کن .

 

دومی هم همین اتفاق برایش افتاد. این که این مهر ها تا چند ساعت بعد روی دست آن دو نفر بود و آن مهر برای

آن دو چقدر ارزش داشت سوالی بود مهم برای من.

 

من چنان تحت تاثیر این نوع خروج از کشور قرار گرفته بودم، که زحماتم برای گرفتن اجازه ی خروج و گذرنامه  مقابل

 چشمام قرار داشت. . .  

گذرنامه م رو تحویل دادم. مهری رویش نقش بست. ازاینکه میتونستم اون مهر رو پیش خودم نگه دارم،

خوشحال بودم. نگران شستن دست هام نبودم ...


عبور از ساختمان مرزی عراق داستان خودش را دارد، که در ادامه می آید ...


کربلا رفته ای تو یا نه هنوز؟! (7)

کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(6)
کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(5)

کربلا رفته ای تو یا نه هنوز ؟!(4)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۳
طاها


ابلاغ سیاست های کلی برنامه ششم توسعه 


به نظرم بهترین نکته ای که در این بخش بهش توجه شده ، این نکته است:


این سیاست‌های کلی بر پایه‌ی محورهای سه‌گانه‌ی «اقتصاد مقاومتی»، «پیشتازی در عرصه‌ی علم و فناوری» و «تعالی و مقاوم‌سازی فرهنگی» و با درنظرگرفتن واقعیت‌های موجود در صحنه‌ی داخلی و خارجی تنظیم شده است تا با تحقق اهداف برنامه‌ی ششم، به ارائه‌ی الگوی برآمده از تفکر اسلامی در زمینه‌ی پیشرفت که به‌کلّی مستقل از نظام سرمایه‌داری جهانی است، کمک کند.


اگر ما هم بخواهیم مثل غربی ها پیشرفت کنیم، پس چرا انقلاب کردیم؟! باید توجه کنیم که الگوی برآمده از تفکر اسلامی بسیار متفاوت است با دیگر الگوها؛ چه الگوی شرقی آن و چه الگوی غربی آن. در این سیاست ها نقش پررنگ مردم را در همه ی حوزه ها میشود دید. اینگونه است که انقلاب به هدف اساسی خود یعنی رشد همه جانبه جامعه نائل میگردد. 

به امید آن روز



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۹
طاها


یادآوری خطوط قرمز مذاکرات هسته‌ای ثمرات بی‌شماری دارد؛ هم برای خودمان و هم برای دشمنان. این کار به ما کمک می‌کند که بتوانیم تشخیص دهیم چه کسی از امر ولیش اطاعت می‌کند و چه کسی فقط ادعای اطاعت دارد؛ برای دشمنان هم اینکه بروند و حساب کار خودشان را بکنند. ایران تا ولی دارد، کاری به غیر ندارد.

1.      عدم پذیرش محدودیت‌های بلندمدت

2.      ادامه کار تحقیق و توسعه و ساخت‌وساز در زمان محدودیت

3.      لغو فوری تحریم‌های اقتصادی مالی و بانکی هنگام امضای توافقنامه و سایر تحریم‌ها در فواصل معقول

4.      منوط نشدن لغو تحریم‌ها به اجرای تعهدات ایران  

5.      مخالفت موکول کردن هر اقدامی به گزارش آژانس

6.      مخالفت با بازرسی‌های غیرمتعارف، پرسو جو از شخصیت‌های ایران و بازرسی از مراکز نظامی

7.      مخالفت با زمان‌های 15 و 25 سال برای اتمام برخی موضوعات 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۶:۵۴
طاها

همه چیز گویای آن است که ما می توانیم . . .



برد تیم ملی والیبال ایران در برابر تیم ملی والیبال امریکا نشان از توانایی های بچه های ماداشت و اینکه هر وقت بخواهیم و اراده کنیم توانایی رسیدن به هدفمون رو داریم

 

یکی از مسائل مهمی که برای هیچ کس قابل انکار نیست و در نتیجه ی این بازی ها اثر زیادی داره، محل انجام بازی هاست . . . اینکه وقتی بازی تو ایران باشه، دل بچه ها به لطف تشویق هوادارا قرصه و هیچ سدی نمیتونه در برابرشون ایستادگی کنه.



 نباید فراموش کنیم که ملت ایران این روز ها، تو یه بازی دیگه ای هم با امریکا درگیرهو اون بازی مذاکرات هسته ایه!  بازی ای که در واقع بازی نیست ؛ دزدیه!

رابطه ی عابر و سارقه! سارقی که با بیرحمی اموال تو رو می دزده و تو برای اینکه اموالتو برگردونی باید بهش امتیاز بدی! به همین سادگی !!! 

صحبتم اینه که ما چرا نباید از حق میزبانی تو این مذاکرات استفاده کنیم. چرا باید مذاکرات همش توی وین، ژنو یا لوزان باشه؟!

به یاد داریم که تیم قبلی سر جای مذاکره هم حساسیت نشون می داد و آلماتی، بغداد و ترکیه رو به کشور های غربی ترجیح می داد. با این کار هم تو هزینه ی محل اقامت صرفه جویی می شد و هم اینکه فشار کمتری بر روی تیم بود

 

آرزوی دیدن متن توافقی را داریم که یکی از ویژگی هایش این باشد : رعایت همه ی خطوط قرمز.

ان شاءالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۵
طاها