اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

حضرت امیر علیه السلام
الا و لا یحمل هذا العلَم الا اهل البصر و الصبر . . .

این علَم کدوم علَمه؟
به نظرم علَم امروز، علَم انقلاب اسلامیه...

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است


چندیست ذکر روز و شبم و این شده حسین
این اربعین به کرب و بلا می بری مرا؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۷:۵۲
طاها

صحنه اول:
نشسته ایم و با دوستان در رابطه با نصیحت حضرت آقا به یک آقایی صحبت می کنیم. رسانه ها گمانه زده اند که چنین دیداری در کار بوده است ولی هنوز کسی خبر اطمینان دهنده ای نداده است. بحث کشیده می شود به ساختار های جمهوری اسلامی و اختیارات رهبری. دوستان معتقدند مردم نمی توانند اینگونه دخالت ها را نادیده بگیرند. مگر ما شعار مردم سالاری نمی دهیم؟! مگر ما ادعای دموکراسی حقیقی را نداریم؟! و ...
دیگری می گوید اگر هم این خبر درست باشد این آقا کله شق تر از این است که نیاید. می آید؛ خیلی خوب هم می آید.

****

صحنه ی دوم:
کلاس تمام شده است و دوستمان می گوید به صوت درس خارج فقه آقا که داغ به دستش رسیده گوش کنیم. بله؛ همه چیز درست بوده است. حتی توجه استاد هم جلب می شود به صوت. حرف از دلسوزی و نصیحت است به یک برادر مومن و انقلابی. نه چیزی فراتر از این...


****


صحنه سوم:
دوستی خبر می دهد که آن آقا نامه نوشته است و از ورود به انتخابات کناره گیری کرده است. حرف های عده ای که خبر از لجبازی او می دادند اشتباه از آب در می آید. او گفته یار رهبری و خادم مردم باقی خواهد ماند...


****


صحنه ی آخر و نتیجه گیری:
بیایید برای یکبار هم که شده با انصاف باشیم؛
همان هایی که می گفتند او لجباز است و می آید؛ بعد از نامه ی او آمده اند می گویند او مجبور شد این کار را بکند. او برای نجات خودش در صحنه ی سیاسی کشور این کار را کرد. وهزاران اما و اگر دیگر.
بیایید با انصاف باشیم. به هر حال او ثابت کرد مطیع امر رهبری است و من می خواهم این را در کنار رفتار آن فتنه گرانی بگذارم که هنوز که هنوز است توبه نکرده اند. ما فراموش نمی کنیم ضربه ای که آنها به کشور ما و مردمش وارد کردند. اگر آنها هم مطیع رهبری بودند اینگونه نمی شد. سرکشی کردند و کشور را به بیراهه کشاندند.
لطفا طرفداران فتنه در مورد آن آقایی که رهبرما او را برادر مومن و انقلابی خودش خوانده، ساکت باشند...  لطفا ساکت...




پ.ن: مسلما از این متن نباید طرفداری یک جانبه از آن آقا برداشت شود. هدف نشان دادن ثمرات اطاعت از امر ولی زمان و مضرات عدم اطاعت بود. بله آنجایی هم که این آقا خلاف امررهبری کاری کرده، همان موارد برای او هم صادق است. خط قرمز ولی است و بس ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۶:۲۵
طاها

یاد دارم که شبی در ایام جوانی از دردِ چرب­ کبدی‌ام به مغازه‌ای عطاری­ ­پناه بردم و خوش‌سیما پیرمردی را هم­ صحبت شدم. همو را گفتم ای وی؛ مرا دارویی ده که دردم را بِه!

بگفتا: از چه نالانی ای جوانک!

گفتمش: کبدم چرب گشته است. حجامتی کردم بین دو کتفم را که از آن خون چرب جاری بود!

بگفتا: خودت را اندوهگین مساز که دوای دردت نزد خودم است. هر صبح که از خواب برخیزی کاسنی و شاطره را عرق خوری که می‌سازدت آن‌چنان‌که باید.

گفتمش: ای پیر خردمند! این دو که تو پیچاندی نسخه‌اش را، نه مناسب حال نزار من است. چون هر دو سرد باشند و مرا در رختخوابم افکنند. حال چه کنم ای وِی؟؟

بگفتا: این‌که مشکلی نیست مرعطار را. قرمز فلفلی دهمت آن‌گونه که مزاجت را به تعادل کشد تا بروی و خوش باشی.

گفتمش: قرمز فلفل اگر خورم صورتکم جوش همی زند و حالم را گیرد.

شیخ نگاهی به مریدان کرد و رو به من گفت: زن همی بستانده‌ای یا نه؟

با سؤالش حالی عجیب یافتم و با تمام قدرت بگفتم: نه.

بگفتا: زن که گیری همه‌ی دردهایت یکسره دوا خواهد شد و دیگر نیاز نیست برای یافتن دوای دردت خود را آواره‌ی کوه و بیابان سازی.

گفتمش: آدمی برای رفع بلایی مگر خودش را دچار بلای بزرگ‌تر همی‌سازد؟!

با نگاهی عاقل اندر سفیه پاسخم داد: حال اگر به‌جای بلا، طلا باشد چه؟!

چندان سخنش حکیمانه بود و به ­جا، که مریدانِ شیخ، گریبان­ ها همی چاک نمودند و نعره­ ها همی برآوردند و من مست و مدهوش برجای خود ساکت بماندم.

وقتی‌که دردی بر سرت آمد مزن جـوش                              با نســخه‌های من هــمی مســتی و مدهوش

جانـــا مرو انـــدر پی صد راه چـــاره                              درمان درد تو هـــمی زوجی ست خوش­پوش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۷
طاها