اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

اینک من و اینک سر

اینجا، جایی برای بیان ناگفته ها

حضرت امیر علیه السلام
الا و لا یحمل هذا العلَم الا اهل البصر و الصبر . . .

این علَم کدوم علَمه؟
به نظرم علَم امروز، علَم انقلاب اسلامیه...

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

کربلا رو عشقه ...


 در مسیری که می رفتیم عکس هایی در رابطه با مقاومت، عکس حضرت آقا به همراه جمله ای روی اون و عکس سید حسن نصرالله رو بین زوار پخش میکردیم. برای استراحت گوشه ای نشسته بودیم که دیدم یه زائر سیاه پوست داره به سمت ما میاد. با خودم  گفتم گزینه مناسبیه برای دادن عکس آقا. عکس رو که رو به روش گرفتم دست توی جیبش کرد و یه عکس آقا به من نشون داد. دوستانم که ناظر این صحنه بودن همه خندشون گرفت. یکی گفت فک کنم اینقد این انقلابمونو صادر کردیم که چیزیش واسه خودمون نمونده... بالاخره این هم حرفی ست...

علاوه بر چایی های این مسیر، قهوه هایش هم توصیه شده. البته برای من که تا آن موقع از آن قهوه ها نخورده بودم بیشتر توصیه شده بود. جلو رفتم و فنجان قهوه ای گرفتم. یه کم از اون رو که خوردم چنان مزه اش تلخ بود که تا اعماق وجودم مزه ی تلخی به خودش گرفت. اصلا قابل تحمل نبود. نگاهی به دور و اطراف کردم به دنبال یه کم شکر. یه قاشق شکر بیشتر از کل قهوه ها بود. بعد از این کار دیدم که نه خیر. این هم کار سازنبود. لذا از خیرش گذشتم...

نکته ای که جالبه بهش اشاره کنم، محل قرار گذاشتن افراد با هم بود. اکثرا کنار ستون های رند با هم قرار می ذاشتن. یعنی یه جوری که وقتی به اونجا میرسیدی متوجه جمعیت زیادی میشدی که عملا به راحتی نمیشد همراهتو توی اون جمعیت پیدا کنی. ما که یه راه بلد با خودمون داشتیم از اول راه پیشنهاد داد که تو دو تا ستون بعد ستون های رند قرار بذاریم. راهکار خیلی خوبی بود...


ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۹
طاها



برای خودشان از مقامی که داشتند، کیسه ندوخته بودند؛ این یکی از چیزهای مهم است. این‌جور نباشد که ما فکر کنیم حالا که یک مسئولیّتی داریم، این را وسیله‌ای قرار بدهیم برای تأمین آینده؛ همچنان‌که در مسئولان بسیاری از کشورهای دنیا این هست و این را وسیله‌ای قرار میدهند برای اینکه در آینده در هیئت‌مدیره‌ی فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالی حسّاس سهم داشته باشند.


در همین راستا، ان شاالله که چند سال آینده، هیچ یک از این مسئولین رو پشت میله های زندان نبینیم؛ صلوات برفست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۴۲
طاها



صبح زود زیارت مختصری کردیم امیرالمومنین علی علیه السلام را و به راه افتادیم  سمت کربلا مشیا علی الاقدام. پشت سرمون حرم مولا و روبه رویمان جاده منتهی به کربلا. ابتدای راه تصور خاصی از این فضا نداشتم ولی کم کم  با آن همراه می شدم. جاده پر بود از زائر و همه به سوی یک مقصد میشتافتند؛ به سوی قبله ی عشاق. موکب ها را پشت سر می گذاشتیم و راه میپیمودیم. 
قبل از سفر طرحی رو توی یه سایتی دیده بودم که برنامش این بود اونایی که نمیتونن برن کربلا بیان ثبت نام کنن توی سایت. اونایی هم که میرن بیان  و با ثبت نام خودشون چند قدمی از مسیر نجف-کربلا رو به نیابت از دوستان جامونده پیاده روی کنن. طرح جالبی بود. تقریبا این طرح رو توی مسیر اجرا کردم. 
همه ی موکب ها بنای پذبرایی از زوار ابی عبدالله را داشتند. هرکسی هرگونه که توانسته بود آمده بود. یادم هست صبحانه را پنیر خوردیم به همراه صمون. نوعی نان خیلی مشهور در عراق. گفتن از چایی های بین مسیر که اصلا لزومی ندارد. آنقدر شنیده ایم که حد ندارد. البته ما آن را چشیده ایم هم. 
و این مسیر همچنان طی میشد. . . 

ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۵۵
طاها