کربلا رفته ای تو یا نه هنوز؟! 12
صبح زود زیارت مختصری کردیم امیرالمومنین علی علیه السلام را و به راه افتادیم سمت کربلا مشیا علی الاقدام. پشت سرمون حرم مولا و روبه رویمان جاده منتهی به کربلا. ابتدای راه تصور خاصی از این فضا نداشتم ولی کم کم با آن همراه می شدم. جاده پر بود از زائر و همه به سوی یک مقصد میشتافتند؛ به سوی قبله ی عشاق. موکب ها را پشت سر می گذاشتیم و راه میپیمودیم.
قبل از سفر طرحی رو توی یه سایتی دیده بودم که برنامش این بود اونایی که نمیتونن برن کربلا بیان ثبت نام کنن توی سایت. اونایی هم که میرن بیان و با ثبت نام خودشون چند قدمی از مسیر نجف-کربلا رو به نیابت از دوستان جامونده پیاده روی کنن. طرح جالبی بود. تقریبا این طرح رو توی مسیر اجرا کردم.
همه ی موکب ها بنای پذبرایی از زوار ابی عبدالله را داشتند. هرکسی هرگونه که توانسته بود آمده بود. یادم هست صبحانه را پنیر خوردیم به همراه صمون. نوعی نان خیلی مشهور در عراق. گفتن از چایی های بین مسیر که اصلا لزومی ندارد. آنقدر شنیده ایم که حد ندارد. البته ما آن را چشیده ایم هم.
و این مسیر همچنان طی میشد. . .
ادامه دارد