آن بیست و سه نفر
اطلاع از تقریظ حضرت آقا کافی بود تا تصمیم بر خواندن این کتاب بگیرم. عادت ندارم کتاب های رمان و اونچه که به سبک رمان نوشته میشه رو بخرم و نظرم اینه که کتابخونه رو برای همین کتابا ساختن دیگه!
سفر مشهدی در پیش داشتیم ؛ حدودا سه روز. خوب بود برای خواندن این کتاب.
اوایل کتاب با خاطراتی درون قطار شروع میشه. منم میتونستم خودم رو با نویسنده به راحتی همرا کنم، درون قطار. وقتی میخواست به جبهه بره همه ی دغدغه اش این بود که مبادا نذارن. آخه سن و سالی نداشت و قدش کوتاه بود.چنان خودش رو در بین جمعیت قایم می کنه که قاسم سلیمانیِ فرمانده هم اونو نمیبینه.
تا حالا که دو تا کتاب درمورد خاطرات اسرا خوندم و خیلی علاقه مند شدم به لحظات اسارت. اون موقعی که اسرا مجبور میشن به اسیری هم فک کنند. البته تا مدت زیادی شکه ان و نمی دونن چه بلایی قراره سرشون بیاد. گاهی یکی نمیتونه اینو بپذیره یا این که غیرتش اجازه ی اسیر شدنو بهش نمیده . مثه اون پیرمرد عرب که اینقدر جسارت به خرج داد تا اینکه عراقی ها شهید کردنش رو ترجیح دادن.
اولین سیلی که به صورت احمد نواخته شد منو به یاد سیلی هایی انداخت که برای اسلام نخورده ام. به یاد دِین شهدا و اسرا بر گردنم.
احمد یه جایی میگه: سیلی و اسارت ملازم همدیگن. اولین سیلی اسارت حس غریبی داره . یکدفعه تمام امیدت متوجه خدا میشه. اولین سیلی رو در خاک وطن از یک متجاوز عراقی خورد و دومی رو در خاک عراق از یک خودفروخته ی ایرانی. . .
اسارت این نوجوونا موجب میشه تا دولت صدام به فکر استفاده ی تبلیغاتی از اینا بیفته. . . واین کار رو هم میکنه. ولی هیهات که دلاوران ایرانی ذره ای از مواضع خودشون عقب نشینی کنن و ضعف نشون بدن.
اونا وظیفشونو انجام دادن و حالا همه منتظرن ببینن ما چه میکنیم...
با سلام
وبلاگ نویس فرهیخته ، مطلب شما در سایت قلم تو منتشر گردید
منتظر مطالب خوب شما هستیم.
لینک مطلب شما :
http://ghalameto.ir/news/7736/%D8%A2%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%B3%D9%87-%D9%86%D9%81%D8%B1
هدیه سایت:
شخص مومن طعنه زن و لعن کننده و ناسزاگو و بد زبان نیست . پیامبر اکرم (ص)
با تشکر فراوان
سایت قلم تو