کربلا رفته ای تو یا نه هنوز؟! (5)
حضرت شاه عبد العظیم ع شخصیت عظیمی است
که با زیارتش امیدواری امام حسین علیه
السلام را زیارت کرده باشی. خوب این خودش یک حس خوبی به تو می دهد. چه خوب است شروع تو از
زیارت مکانی باشد که امیدواری، ثوابِ زیارت مقصد پایانی ات را به تو بدهند. اما
اگر هنوز مطمئن نباشی که راهت می دهند یا نه، طبیعتاً این حس قوی تر خواهد
شد...
عصر بود که سوار اتوبوس ها شدیم و به سمت مرز مهران به راه افتادیم. یکی از
دوستانم کنارم نشسته بود که اصلاً برنامه
ای برای شرکت در این سفر نداشت.
پرسیدم تو کجا می آیی؟
جواب داد: کربلا !
گفتم مگر برای کربلا آمدن برنامه ریزی کرده بودی؟
گفت: نه . ولی خیلی دوست داشتم
بیایم. دیشب خواب دیدم که دارم میروم کربلا. صبح که از خواب بیدار شدم با خودم گفتم خوب حتماً تو را دعوت کرده اند دیگر ... آمدم و با مسئول این کاروان صحبت کردم . گفت ما
می توانیم تو را تا مرز ببریم . فقط تا آنجا، بعدش هر کاری خودت خواستی بکن. الان
هم آمده ام تا بیایم مرز. حس و حال دوستم را با خودم مقایسه کردم. شبیه هم بودیم
ولی نه کاملاً. من بسیار برای حرکت در این مسیر _به خیال خودم _برنامه ریزی کرده بودم
ولی او نه. و همچنین که او می دانست دعوتش کرده اند ولی من نه. باقی شرایطمان شبیه
هم بود.
در ادامه
به عنایت الهی، وضعیت مرز مهران، دقیقا 6 روز قبل از اربعین حسینی توصیف خواهد شد...